از دورترین فاصله ها به هم رسیده ایم...
امشب بیست و دو دیقه تقریبا باهم حرف زدیم... با اینکه اولش هردومون حالمون خیلی ردیف نبود ولی کلی خندیدیم و همدیگه رو خندوندیم! کلی خوش گذشت... به قول خودت حرفامون "تو شورتی" بود و خاطراتت از کلاسات و سوتی های استادا . ولی باعث شدم یادت بره بری شامتو بخوری! ببخش که خیلی خیلی بدموقع زنگ زدم(البته دو دیقه ی اولش بامن بود، بیست دیقه ی بقیه ش با تو خدایا عمادم یه چیزی پیدا کنه برای خوردن که سیرش کنه... آخه همون موقشم گشنه ش بود چه برسه به الان و تا آخر شب
نظرات شما عزیزان:
)
پس شما که انگاری باهم خوبین!
دیگه چتونه؟؟؟
آخرين مطالب
Design By : RoozGozar.com |